آمد
چرخید
عطر تنش درخانه ام پیچید
باید برای او نامی بگذارم:
باد
گردباد
برباد داد زندگی ام را
رفت
منیره حسینی
آغوش تابستانی َت را می خواهم
شرجی ِشرجی
تا اشک ها را
غسل دهم
"پرویز فکرآزاد"
این روزا اینقدر درگیرم که نگو یعنی صبح که بیدار میشم چشم به هم میزنم میبینم شده ساعت چهار عصر و شوشو از اداره رسیده
وجود پسری توی خونه خیلی عالیه همه کارهای بیرون رو انجام میده و من فقط درگیر کارهای خونه ام
حالا میگم خیلی درگیرم درگیریهام به چشم نمیادا ولی منو خونه نشین کرده
البته در خانه نشین شدنم گرمای وحشتناک و سر سام آور بی تقصیر نیست
ولی یه بازی انلاین به نام ((هی دی)) بیشتر از گرماهه مقصره
چشم باز میکنم میپرم توی مزرعه ی مجازیم و به گاو و گوسفندا و مزرعه م میرسم یه وقت نگاه میکنم میبینم ظهر شده من هنوز توی تختم ،ظرف ها نشسته مونده ، خونه جارو نشده ، لباس ها جمع نشده و از همه مهمتر من نتونستم برم وانس آپ رو چک کنم و یه سر به وبلاگم بزنم
حالا میبینید من این تابستون سوزان چطور مشغولم.
دروغ نگم یه روز در میون دو ساعت میرم باشگاه و میام و توی یک ماه چهار کیلو کم کردم بس هوا گرمه و من عرق میریزم.
چند روز پیشا با پسره دعوامون شد در حد تیم ملی ، اینقدر جیغ زدم ، غر زدم که به اندازه همه(( پی ام اس ))های باقی مانده ی عمرم دیگه نیاز به غر زدن و پاچه گرفتن ندارم
نتیجه ی این دعوای جان برکفم این شد که دکور اتاقش تغییر کرد، اتاقش کاملا گردگیری و سم پاشی شد در پی عصبانیت من کیبورد نازنینش شکست ،مودم اینترنتش جمع شد و ساعتهای محدودی میتونه از اینترنت استفاده کنه
چند روز از این تنبه ها نگذشته بود که کارنامه ش رو دادن و با معدل هجده دل و دین و باباش رو برد و باباش دستور داد مودم بهش پس داده بشه و هزینه ی خرید یه کیبورد جدید بهش داد میشه و کلا من به فنا میرم
یعنی این مردها رو باید له کرد با این حس بچه دوستی هاشون
به خدا اگه نصف این توجه به من میشد تا الان خودمو از بالا پشت بوم پرت کرده بودم پایین تا عشقم بهش ثابت بشه
ایــــــنم خیلی خوکشله خیلی
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن...
خسته تر از آنم که بگویم به چه علت...
یاسر قنبرلو
پ.ن :هنوز با مدیریت اینجا آشنا نشدم ..نمیدونم چطوری رنگ قلم رو ثابت کنموخلاصه هنوز مونده تا کار با اینجا رو یاد بگیرم
تمامِ مسکن های دنیا را امتحان کردم...
هیچ کدام التیام نمیدهد
دردِ جای بوسه هایت را...
دلم برایت تنگ می شود
هر دقیقه
هر ثانیه!
(نسرین فخیمی)
دلم لک زده بود واسه چند سطر نوشتن ولی خو فعلا وبلاگ قبلی به فنا رفته حسابی میشه و اینجا مینویسم
تا با کارکرد اینجا آشنا بشم و بخوام تنظیماتش رو یاد بگیرم فعلا با معمولی نوشتن سر میکنم
خلاصه اون راحیل بلوگفا اینجا در خدمتتونه