ضد حال ها

گاهی اگر که عشق تو را دست کم گرفت
تقصیر توست؛ دست مرا کم گرفته ای

آرش شفاعی

 

 

 

یه سفر دونفره ی عالی داشتیم.

البته ته ِ سفر اگه شوشو با مرور خاطرات ِ روزهای مجردی گند نمیزد به حال  و حسادتهای یه زن عاشق حتما بهتر هم میشد.

ولی خو چه میشه کرد مردها یه جاهایی کلا فکر نکرده میشینن یه خاطرات ِ حسادت بر انگیزی واسه زنهاشون تعریف میکنند و حال خوش ِ اون زن رو ازش میگیرن.

و اون زن هم دقیقا بخاطر تعریف یه خاطره ی نیم ساعته ،سه روز حال اون مرد رو میگره تا عبرت بگیره و دیگه بی موقع حرف بی جا نزنه. تازه زن مهربان اون آقای بی ملاحظه رو هم مجبور میکنه تا روزی یک بار توی گوشش آروم بگه که دوستش داره حتی اگه زوری و دروغ باشه. بعدشم بهش میگه باید بهم باج بدی و یه سفر دیگه منو ببری تا سکوت اون مسیر برگشت رو جبران کنم و یه ریز واست حرف بزنم و سوالهایی که سر دلم مونده رو ازت بپرسم.

هرچند میدونم این اتفاق نخواهد افتاد ولی خو بهش که میتونم فکر کنم و هی به شوشو یاد آوری کنم که من نیاز به یه مسیر طولانی برا حرف زدن دارم.

خلاصه لعنت به دهانی که بی موقع باز شود .

 

تلگرام راحیل :

 

 

 

https://telegram.me/mamaniashegh