ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سرما خورده ام و ناخوش ..
باز هم بدون من زیر باران قدم زدی !؟؟
مهران پیرستانی
دوست دارم زندگی که یک نواخت میشه یه نفر از اعضای خانواده از خود گذشتگی کنه و با سرخوش بازی در آوردن زندگی رو به سمت شادی هدایت کنه ولی خو این توی این روزهای درگیری عمل و روزهای غمگین از دست دادن شوهر خواهر شوهری واسه هیچ کدوممون حس و حالی نمونده بود
پشت بند تموم شدن این مشکلات یه آنفولانزای مسخره افتاد توی جمع خانواده و تنها کسی که تن به آنفولانزا نداده بود من بود تا این که زد و همه اهالی منزل خوب شدن و من افتادم.
یه آنفولانزای خری بود که نگو. دماغ کیپ شده بود. راه گلو کیپ شده بود نفس به سختی میومد و میرفت قشنگترش این بود که صبح ها مژه هام هم کیپ میشد و تا با آب گرم مژه ها رو شستشو نمیدادم چشمام باز نمیشد دیگه از تُن صدا نگم خیلی سنگین ترم
خلاصه توی هفته ی گذشته کلا راحیل کیپ و بهم چسبیده ای شده بودم
بعد روز جمعه ای شوشو با از خود گذشتگی و به صورت ملایم یه انرژی خوبی به حال و هوای خونه تزریق کرد که نگو.
از صبح اعلام کرد امروز فکر ناهار نباش .هوا که رو به گرم شدن رفت دست مارو گرفت و بردمون شیراز گردی .یه دسته کوچولو گل نرگس هم واسمون گرفت و ایـــــــــــــن موزیک رو هم گذاشت و دو نفری تا دو بعد از ظهر کل خیابونهای خلوت رو چرخیدیم و حرف زدیم ،غیبت کردیم، از هم ایراد گرفتیم یه جاهایی ایراده تو مخ طرف مقابل فرو میرفت و کار به اخم و فحش میرسید ولی خو ته تهش این شد که ناهار از بیرون بگیریم و بیایم خونه سه تایی بشینینم به ناهار خوردن و اینجوری یه خانواده ی شاد و موفق به جامعه تحویل بدیم