یه راحیل کیپ با یه روز معمولی

سرما خورده ام و ناخوش ..

باز هم بدون من زیر باران قدم زدی !؟؟


مهران پیرستانی

 

 

 

دوست دارم زندگی که یک نواخت میشه یه نفر از اعضای خانواده از خود گذشتگی کنه و با سرخوش بازی در آوردن زندگی رو به سمت شادی هدایت کنه ولی خو این توی این روزهای درگیری عمل و روزهای غمگین از دست دادن شوهر خواهر شوهری واسه هیچ کدوممون حس و حالی نمونده بود

پشت بند تموم شدن این مشکلات یه آنفولانزای مسخره افتاد توی جمع خانواده و تنها کسی که تن به آنفولانزا نداده بود من بود تا این که زد و همه اهالی منزل خوب شدن و من افتادم.

یه آنفولانزای خری بود که نگو. دماغ کیپ شده بود. راه گلو کیپ شده بود نفس به سختی میومد و میرفت قشنگترش این بود که صبح ها مژه هام هم کیپ میشد و تا با آب گرم مژه ها رو شستشو نمیدادم چشمام باز نمیشد دیگه از تُن صدا نگم خیلی سنگین ترم

خلاصه توی هفته ی گذشته کلا راحیل کیپ و بهم چسبیده ای شده بودم

بعد روز جمعه ای شوشو با از خود گذشتگی و به صورت ملایم یه انرژی خوبی به حال و هوای خونه تزریق کرد که نگو.

از صبح اعلام کرد امروز فکر ناهار نباش .هوا که رو به گرم شدن رفت دست مارو گرفت و بردمون شیراز گردی .یه دسته کوچولو گل نرگس هم واسمون گرفت و ایـــــــــــــن موزیک رو هم گذاشت و دو نفری تا دو بعد از ظهر کل خیابونهای خلوت رو چرخیدیم و حرف زدیم ،غیبت کردیم، از هم ایراد گرفتیم یه جاهایی ایراده تو مخ طرف مقابل فرو میرفت و کار به اخم و فحش میرسید ولی خو ته تهش این شد که ناهار از بیرون بگیریم و بیایم خونه سه تایی بشینینم به ناهار خوردن و اینجوری یه خانواده ی شاد و موفق به جامعه تحویل بدیم



 

 ثبت نظر